زهرای من
محبوب شیرین تر از جان، آنقدر شیرین و دلربا و دلچسبی، که این طعم از روح و روانم محو نمیشه .
سلام نور دیده
من نمیدانم در تو چه هست که در دیگران نیست؟؟؟؟؟؟؟
من نمیدانم که تو چه داری که دیگران ندارند؟؟؟؟؟؟
من نمیدانم تو چی حسی به من داری که احساسهای من دگرگون شده.
حالم حال دگرگونی است
چیزی گم کردهام، کجاست، نمیدانم، نمیبینم . و پیدایش نمیکنم.
این چه حالیه که درمانی ندارم؟؟؟
زهرای من، دیوانه وار به من آرامش میدی؟؟؟ آیا فقط تصور منه؟ یا یک خیال واهی .
یا اینکه اینقدر پاک و مطهری که من اینقدر اثر میگیرم نمیدانم نمیدانم .
چرا اهنگ قلب من اینقدر عوض شده؟ ایا این موضوع موقت است؟ فقط یک حس است؟
هرای من، زهرای من، زهرای من .
روح من حیران است . . .
این چه معنا دارد؟ با این حیرانی چه کنم.
زهرای من، عزیز دلم .
ثانیه. نه،
ثانیه نه، چون بین ثانیهها باز هم فاصله است . . .
تو، ، ، ، فکر تو، یاد تو ، حال تو، عطر تو، بوی تو
همچون جریان یکپارچه خون . . .
در رگهای من جاریست . .
یاد تو عزیزم.
یاد تو همچون خون در من جاریست